دل تنگه آقا بقیه الله

۱۶ مطلب با موضوع «اهل البیت :: امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

اشعار محرم ۹۲ | شب هشتم | متن مستند مقتل

جعفری مقدم | پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

مقتل شب هشتم محرم ۹۲٫ هیات میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق علیه السلام

مقتل حضرت علی اکبر براساس نقل شیخ مفید:

الإرشاد شیخ مفید، ج ٢ ص ١٠۶، مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ۶٨، إعلام الورى طبرسی: ج ١ ص ۴۶۴

ولَم یَزَل یَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَیُقتَلُ، حَتّى لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام إلّا أهلُ بَیتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ـ واُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ ـ وکانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ یَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ یَقولُ:

أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ        نَحنُ وبَیتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِیّ

تَاللّه ِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ      أضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَن أبی

                      ضَربَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ قُرَشِیّ

فَفَعَلَ ذلِکَ مِراراً وأهلُ الکوفَةِ یَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ، فَقالَ: عَلَیَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بی یَفعَلُ مِثلَ ذلِکَ إن لَم اُثکِلهُ أباهُ، فَمَرَّ یَشتَدُّ عَلَى النّاسِ کَما مَرَّ فِی الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسیافِهِم. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَةً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّى أکَبَّت عَلَیهِ، فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ أمامَهُ.

ترجمه: یاران امام حسین علیه السلام یکى یکى پیش مى‌آمدند و مى جنگیدند و کُشته مى‌شدند تا آن که جز خانواده اش کسى با حسین علیه السلام نماند. آن گاه پسرش على اکبر علیه السلام ـ که مادرش لیلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به میدان نهاد. او از زیباروى ترینِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنین خواند: من على پسر حسین بن على ام به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک تریم. و به خدا سوگند که پسر بى نَسَب (ابن زیاد) نمى‌تواند بر ما حکم براند. با شمشیر مى‌زنم و از پدرم حمایت مى کنم؛ شمشیر زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى. او این کار را بارها به انجام رساند و کوفیان از کُشتن او پروا مى‌کردند که مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و من پدرش را به عزایش ننشانم! على اکبر علیه السلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد که مُرّة بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نیزه اى به او زد و بر زمینش انداخت. سپاهیان، گِردش را گرفتند و او را با شمشیرهایشان تکّه تکّه کردند. امام حسین علیه السلام به بالاى سر او آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند بکُشد کسانى را که تو را کُشتند اى پسر عزیزم ! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!» . سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود : «دنیاى پس از تو ویران باد !». زینب علیهاالسلام خواهر امام حسین علیه السلام به شتاب بیرون دوید و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پیکر] على اکبر علیه السلام انداخت. امام حسین علیه السلام سر او را گرفت و [ او را بلند کرد و ] به خیمه اش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببرید!» . آنان او را بُردند و در خیمه اى گذاشتند که جلوى آن مى جنگیدند.

مقتل: روضه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام | شب هشتم محرم92 | برادر میثم مطیعی
  • جعفری مقدم

اشعار محرم ۹۲ | شب هفتم | متن مستند مقتل

جعفری مقدم | پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۶ ب.ظ | ۰ نظر

شب هفتم محرم ۹۲٫ متن مستند مقتل و اشعار

مقتل: نحوه شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام براساس نقل تاریخ یعقوبی

تاریخ یعقوبی: ج ٢ ص ٢۴۵.

تَقَدَّموا رَجُلاً رَجُلاً، حَتّى بَقِیَ وَحدَهُ ما مَعَهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ، ولا وُلدِهِ ولا أقارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلى فَرَسِهِ، إذ اُتِیَ بِمَولودٍ قَد وُلِدَ لَهُ فی تِلکَ السّاعَةِ، فَأَذَّنَ فی اُذُنِهِ، وجَعَلَ یُحَنِّکُهُ إذ أتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فی حَلقِ الصَّبِیِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَینُ علیه السلام السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وجَعَلَ یُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ ویَقولُ: وَاللّه ِ لَأَنتَ أکرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ، ولَمُحَمَّدٌ أکرَمُ عَلَى اللّه ِ مِن صالِحٍ! ثُمَّ أتى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلدِهِ وبَنی أخیهِ.

ترجمه: یاران امام حسین علیه السلام یک به یک گام پیش نهادند [و رزمیدند و شهید شدند] تا این که امام علیه السلام تنها ماند و هیچ یک از [ مردان ]خانواده و فرزندان و نزدیکانش با او نماند. او بر بالاى اسبش بود. کودکى را که همان ساعت متولّد شده بود، برایش آوردند. امام حسین علیه السلام در گوشش اذان گفت و کامِ او را بر مى داشت که تیرى آمد و در گلوى کودک نشست و ذبحش کرد. امام حسین علیه السلام تیر را از گلوى او بیرون کشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند تو نزد خدا از شتر صالح گرامى ترى و محمّد صلى الله علیه و آله نیز نزد خدا از صالح، گرامى تر است». سپس آمد و او را کنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد.

مقتل: روضه شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام | شب هفتم محرم92 | برادر میثم مطیعی

  • جعفری مقدم

اشعار محرم ۹۲ | شب ششم | متن مستند مقتل

جعفری مقدم | يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر

مقتل شب ششم محرم ۹۲٫ مقتل حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام

تاریخ طبری: ج ۵ ص ۴۴٧.

تاریخ الطبری عن حُمَید بن مسلم: خَرَجَ إلَینا غُلامٌ کَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ، فی یَدِهِ السَّیفُ، عَلَیهِ قَمیصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ أحَدِهِما ـ ما أنسى أنَّهَا الیُسرى ـ فَقالَ لی عَمرُو بنُ سَعدِ بنِ نُفَیلٍ الأَزدِیُّ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَیهِ! فَقُلتُ لَهُ: سُبحانَ اللّهِ! وما تُریدُ إلى ذلِکَ؟! یَکفیکَ قَتلُ هؤُلاءِ الَّذینَ تَراهُم قَدِ احتَوَلوهُم. قالَ: فَقالَ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَیهِ؛ فَشَدَّ عَلَیهِ.فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّیفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ، فَقالَ: یا عَمّاه! قالَ: فَجَلَّى الحُسَینُ علیه السلام کَما یُجَلِّی الصَّقرُ، ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَیثٍ غُضُبٍّ،  فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّیفِ، فَاتَّقاهُ بِالسّاعِدِ، فَأَطَنَّها مِن لَدُنِ المِرفَقِ، فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ وحَمَلَت خَیلٌ لِأَهلِ الکوفَةِ لِیَستَنقِذوا عَمراً مِن حُسَینٍ علیه السلام، فَاستَقبَلَت عَمراً بِصُدورِها، فَحَرَّکَت حَوافِرَها وجالَتِ الخَیلُ بِفُرسانِها عَلَیهِ فَوَطِئَتهُ حَتّى ماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ، فَإِذا أنَا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ، وَالغُلامُ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ؛ وحُسَینٌ علیه السلام یَقولُ: بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیکَ جَدُّکَ! ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّکَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَکَ ، أو یُجیبَکَ ثُمَّ لا یَنفَعَکَ! صَوتٌ وَاللّه ِ کَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ. ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَکَأَنّی أنظُرُ إلى رِجلَیِ الغُلامِ یَخُطّانِ فِی الأَرضِ، وقَد وَضَعَ حُسَینٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قالَ: فَقُلتُ فی نَفسی: ما یَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ ابنِهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وقَتلى قَد قُتِلَت حَولَهُ مِن أهلِ بَیتِهِ، فَسَأَلتُ عَنِ الغُلامِ، فَقیلَ: هُوَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ.

ترجمه: تاریخ الطبرى ـ به نقل از حُمَید بن مسلم ـ : جوانى به سان پاره ماه شمشیر به دست، به سوى ما آمد. او پیراهن و بالاپوش و کفش هایى داشت که بند یک لِنگه اش پاره شده بود، و از یاد نبرده ام که لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت: به خدا سوگند بر او حمله مى برم. به او گفتم : سبحان اللّه! از آن چه مى خواهى؟! کُشتن همین کسانى که گرداگردِ آنها را گرفته اند براى تو بس است. گفت: به خدا سوگند، به او حمله خواهم بُرد! آن گاه بر او حمله بُرد و باز نگشت تا با شمشیر بر سرش زد. آن جوان به صورت [بر زمین] افتاد و فریاد برآورد: عموجان! حسین علیه السلام  مانند باز شکارى نگاهى انداخت و مانند شیر شرزه به عمرو، یورش بُرد و او را با شمشیر زد. او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد. فریادى کشید و از امام علیه السلام کناره گرفت. سواران کوفه یورش آوردند تا عمرو را از دست حسین علیه السلام بِرَهانند؛ امّا عمرو در جلوى سینه مَرکب ها قرار گرفت و سواران با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال کردند تا مُرد. غبار [ نبرد ] که فرو نشست حسین علیه السلام بر بالاى سر جوان ایستاده بود و او پاهایش را از درد به زمین مى کشید. حسین علیه السلام فرمود: «از رحمت خدا دور باد گروهى که تو را کُشتند و کسانى که طرفِ دعوایشان در روز قیامت جدّ توست!». سپس فرمود: «به خدا سوگند ، بر عمویت گران مى آید که او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدایى که ـ به خدا سوگند ـ جنایتکاران و تجاوزگران بر آن فراوان و یاورانش اندک اند». سپس او را بُرد و گویى مى بینم که پاهاى آن جوان بر زمین کشیده مى شود و حسین علیه السلام ، سینه اش را بر سینه خود ، نهاده است. با خود گفتم : با او چه مى کند؟ او را آورد و کنار فرزند شهیدش على اکبر و کشتگان گِرد او ـ که از خاندانش بودند ـ گذاشت. نام آن جوان را پرسیدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.

مقتل: روضه قاسم بن الحسن علیه السلام | شب ششم محرم 92 | برادر میثم مطیعی


  • جعفری مقدم

اشعار محرم ۹۲ | شب پنجم | متن مستند مقتل

جعفری مقدم | شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

شب پنجم محرم ۹۲٫ متن مستند مقتل و اشعار

مقتل عبدالله بن حسن

مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٧٣، روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٨ .

وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ …… فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ.فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ‏ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً

ترجمه: سالار شایستگان دیگر توان ایستادن نداشت که از جنگ باز ایستاد….. نداى امام حسین علیه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود مى‏دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى‏کشند….آن تبهکاران سنگدل اندکى درنگ کردند و دگر باره بر آن آموزگار والاییها هجوم بردند. در همان لحظاتى که حسین علیه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، یادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن که کودکى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه‏اش حسین علیه السّلام رسانید تا عمو را یارى کند.

عمه‏اش «زینب» خود را به او رساند تا وى را به خیمه‏ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که: «لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام «بحر بن کعب» به سوى حسین علیه السّلام روى آورد، که «عبد اللَّه» فریاد بر آورد: هان اى پلید زاده! آیا مى‏خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که: عمو جان مرا دریاب! حسین علیه السّلام او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود: یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت.

و آن گاه «حرمله» گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین علیه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه‏ات را تاکنون از نعمت‏هایت بهره‏ور ساخته‏اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش.

مقتل: روضه عبدالله بن حسن علیه السلام | شب پنجم محرم 92| برادر میثم مطیعی

  • جعفری مقدم

اشعار محرم ۹۲ | شب چهارم | متن مستند مقتل

جعفری مقدم | شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ | ۰ نظر

مقتل شب چهارم محرم ۹۲ (شب اصحاب ابی عبدالله)

روضه شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل. فرزند برومند مسلم بن عقیل

فرزندان عقیل بن ابى طالب، نقش مؤثّرى در نهضت حسینى داشتند. علاوه بر مُسلم بن عقیل، برادرانش جعفر و عبد اللّه و عبد الرحمان، و نیز فرزند یکى دیگر از برادرانش، محمّد بن ابى سعید همگى در این راه، به شهادت رسیدند. لذا امام زین العابدین علیه السلام، ابراز علاقه ویژه اى نسبت به فرزندان عقیل داشت. در روایات آمده است که به ایشان گفته شد: ما بالُکَ تَمِیلُ إلَى بَنِی عَمِّکَ هَؤلاءِ …؟أجاب: إنّی أذکُرُ یَومَهُم مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَأرِقُّ لَهُم. کامل الزیارات ابن قولویه قمی: ص ٢١۴ ح ٣٠٧.

ترجمه: به امام سجاد گفته شد: تو را چه مى شود که به این عموزاده هایت ( فرزندان عقیل )، بیشتر متمایلى؟
امام علیه السلام پاسخ داد: آن روزِ سختشان با ابا عبد اللّه حسین بن على علیه السلام را به یاد مى‌آورم و دلم برایشان مى سوزد.

عبدالله بن مسلم بن عقیل، یکی از اصحاب امام حسین و از شهدای کربلا

سنّ او هنگام شهادت ٢۶ سال گزارش شده است. برخى وى را نخستین شهیدِ خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته اند و بر پایه گزارش شمارى از منابع وى پس از على اکبر علیه السلام به شهادت رسیده است.نام او در زیارت هاى «ناحیه مقدسه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» امام زمان می‌فرماید:

السَّلامُ عَلَى القَتیلِ ابنِ القَتیلِ، عَبدِ اللّه ِ بنِ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ و لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَهُ عامِرَ بنَ صَعصَعَةَ.

ترجمه: سلام بر کُشته شده ، پسر کُشته شده ، عبد اللّه بن مسلم بن عقیل ! لعنت خدا بر قاتل او عامِر بن صَعصَعه

کیفیت شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل در روز عاشورا:

امالی، شیخ صدوق: ص ٢٢۵ و روضة الواعظین، ابن فتّال نیشابوری: ص ٢٠٧.

الأمالی للصدوق عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه زین العابدین علیهم السلام: بَرَزَ مِن بَعدِهِ [أی بَعدِ هِلالِ بنِ حَجّاجٍ ] عَبدُ اللّه بنُ مُسلِمِ بنِ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ، وأنشَأَ یَقولُ:

أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا       وقَد وَجَدتُ المَوتَ شَیئاً مُرّا

أکرَهُ أن اُدعى جَباناً فَرّا      إنَّ الجَبانَ مَن عَصى وفَرّا

ترجمه: از امام جعفر صادق از پدرش امام باقر از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام ـ : پس از هِلال بن حَجّاج (از شهدای کربلا) عبد اللّه بن مُسلم بن عقیل بن ابى طالب به میدان آمد در حالى که چنین رجز مى‌خواند: سوگند خورده ام که جز به آزادگى کشته نشوم گر چه مرگ را تلخ یافته ام . ناپسند مى دارم که ترسو و گریزان خوانده شوم . ترسو کسى است که سر پیچید و گریخت.

تاریخ طبری: ج ۵ ص ۴۴٧، الکامل فی التاریخ ابن اثیر جزری: ج ٢ ص ۵٧٠

تاریخ الطبری عن حُمَید بن مسلم الأزدی: إنَّ عَمرَو بنَ صَبیحٍ الصُّدائِیَّ رَمى عَبدَ اللّه ِ بنَ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ بِسَهمٍ فَوَضَعَ کَفَّهُ عَلى جَبهَتِهِ، فَأَخَذَ لا یَستَطیعُ أن یُحَرِّکَ کَفَّیهِ ثُمَّ انتَحى لَهُ بِسَهمٍ آخَرَ فَفَلَقَ قَلبَهُ.

ترجمه: تاریخ طبرى ـ به نقل از حُمَید بن مُسلم اَزْدى ـ: عمرو بن صَبیح صُدایى، تیرى به سوى عبد اللّه بن مسلم بن عقیل انداخت. او کفِ دستش را [ براى محفاظت ] بر پیشانى اش نهاد [امّا تیر، دستش را به پیشانى اش دوخت ] و نتوانست آن را حرکت دهد. سپس تیرى دیگر آمد و قلبش را شکافت.

تاریخ طبری: ج ۶ ص ۶۴، أنساب الأشراف بلاذری: ج ۶ ص ۴٠٧، الکامل فی التاریخ ابن اثیر جزری: ج ٢ ص ۶٨٣ و بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ٣٧۵.

…قالَ أبو مِخنَفٍ: فَحَدَّثَنی أبو عَبدِ الأَعلَى الزُّبَیدِیُّ أنَّ ذلِکَ الفَتى عَبدُ اللّه ِ بنُ مُسلِمِ بنِ عَقیلٍ ، وأنَّهُ قالَ حَیثُ أثبَتَ کَفَّهُ فی جَبهَتِهِ: اللّهُمَّ إنَّهُم استَقَلّونا وَاستَذَلّونا، اللّهُمَّ فَاقتُلهُم کَما قَتَلونا، وأذِلَّهُم کَمَا استَذَلّونا.فَکانَ یَقولُ: جِئتُهُ مَیِّتاً فَنَزَعتُ سَهمِیَ الَّذی قَتَلتُهُ بِهِ مِن جَوفِهِ، فَلَم أزَل اُنَضنِضُ السَّهمَ مِن جَبهَتِهِ حَتّى نَزَعتُهُ، وبَقِیَ النَّصلُ فی جَبهَتِهِ مُثبَتاً ما قَدَرتُ عَلى نَزعِهِ.

ترجمه: تاریخ طبری به نقل از ابومخنف می‌نویسد: … هنگامى که کفِ دست عبدالله بن مسلم بن عقیل به پیشانى اش دوخته شد، گفت: خدایا ! آنان، ما را فرو کاستند و خوار داشتند. خدایا ! آنان را بکُش ، همان گونه که ما را کُشتند و خوارشان کن همان گونه که ما را خوار داشتند. زید بن رُقاد، قاتل عبدالله بن مسلم بن عقیل می‌گوید: وقتى به او رسیدم جان داده بود. آن تیرم را که در شِکمش نشسته و او را از پاى در آورده بود بیرون کشیدم و بعد تیرِ روى پیشانى اش را آن قدر حرکت دادم تا توانستم آن را بیرون بکشم؛ امّا تیغه آن، در پیشانى اش مانْد و نتوانستم آن را بیرون بکشم.

مقتل: روضه عبدالله بن مسلم بن عقیل | شب چهارم محرم 92 | برادر میثم مطیعی


  • جعفری مقدم