دل تنگه آقا بقیه الله

۳ مطلب با موضوع «روایات» ثبت شده است

رفتار امام حسن مجتبی (ع) در برابر ناسزاگویی مرد شامی

جعفری مقدم | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر

مردی از اهالی شام می‌گوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهره‌ای آرام و بسیار نیکو و دارای حسن جمال که تا به حال چنین مردی ندیده بودم و به طرز زیبایی هم لباس پوشیده و سوار بر مرکبی بود دل من به طرف او مایل شد و دربارة او پرسیدم، گفتند: او حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فرا گرفت و بر علی بن ابی طالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد.
پیش او رفته و پرسیدم آیا واقعاً تو فرزند علی (علیه السّلام) هستی؟
وقتی تأیید کرد، من او و پدرش را ناسزا گفتم، پس از آن که به ناسزاگویی پایان دادم، به من سلام کرده و لبخند زد و پرسید:
آیا غریب هستی؟
گفتم: آری.
فرمود: با من بیا گویا امر بر تو مشتبه شده است
اگر چیزی بخواهی به تو عطا می‌کنم
اگر طلب ارشاد کنی تو را هدایت می‌کنم
و اگر در حملِ بار کمک بخواهی کمکت می‌کنم و اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنم
و اگر برهنه باشی تو را می‌پوشانم
و اگر محتاج باشی بی‌نیازت می‌کنم و اگر رانده شده‌ای تو را پناه می‌دهم
و اگر مهمان ما باشی تا وقت رفتن از تو پذیرایی می‌کنم زیرا که در خانة ما به روی هر نیازمند و درمانده‌ای باز است.
مرد شامی چون این سخنان را که از روی حلم و بردباری امام بیان می‌شد شنید، شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت می‌دهم که توئی خلیفة خدا در روی زمین و خدا بهتر می‌داند که رسالت و خلافت را در کجا قرار دهد. پیش از آنکه تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن‌ترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم محبوب‌ترین خلق خدائید نزد من. گویا پس از این برخورد، امام مرد شامی را به خانة خود می‌برند و تا مدتی که در مدینه بود میهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی (علیه السّلام ) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر دگرگون و در زمرة شیعیان اهل بیت(علیهم السّلام )داخل گردید.[1]
---------------------------
1.طرائف، سید بن طاووس

  • جعفری مقدم

برآوردن نیاز برادر مسلمان

جعفری مقدم | سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ب.ظ | ۰ نظر
امام صادق (ع)می فرمایند:
مَن کانَ حاجَةِ أخیهِ المُسلِمِ کانَ اللهُ فی حاجَتِهِ ما کانَ فی حاجَةِ أخیهِ.
کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خداوند هم در پی برآوردن حاجت او خواهد بود.
وسائل الشیعه، ج16،ص367
  • جعفری مقدم

محاسبه اعمال

جعفری مقدم | يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ب.ظ | ۰ نظر


مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخره نقل فرموده که شخصی بنام ابن صمد بیشتر اوقات شب و روز نفس خود را حساب میکرد پس روزی ایام گذشته عمر خود را که حساب میکرد دید شصت سال از عمرش گذشته است پس حساب کرد ایام آنرا یافت که بیست و یک هزاروپانصد روز میشود گفت وای بر من اگر روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم پس ملاقات میکنم خدای را با بیست و یکهزار و پانصد گناه این را بگفت و بیهوش افتاد ودر همان بیهوشی وفات کرد.

روایت شده که وقتی حضرت رسول(ص) به زمین بی گیاهی فرود آمد به اصحاب خود فرمود بروید هیزم بیاورید عرض کردند ما در زمین بی گیاهیم و هیزم در آن یافت نمی شود فرمود هر کس هر چه ممکنش می شود بیاورد پس هیزم آوردند و مقابل آنحضرت روی هم ریختند چون هیزمها جمع شد فرمود همینطور جمع میشوند گناهان معلوم شد که مقصود آن حضرت از امر فرمودن به آوردن هیزم این بود که اصحاب ملتفت شوند همینطور که در آن بیابان خالی از گیاه هیزم به نظر نمی یامد وقتیکه از آن جستجو کردند وروی هم ریختند مقدار کثیری هیزم جمع شد و مانند تلی گردید به همین نحو گناه به نظر نمی آمد چون جستجو و حساب شود گناهان بسیاری جمع میشود چنانچه ابن صمد برای هر روز عمر خود یک گناه فرض کرد که بیست و یکهزاروپانصد گناه شد

  • جعفری مقدم